مسجد شمس:
یا مسجد ردالشمس. بعضى پنداشته اند این مسجد همان مسجد فضیخ است، لیكن چنین نیست، چه، مسجد فضیخ در عوالى در ناحیه حرّه شرقى است در حالى كه مسجد شمس در قربان، بین قبا و العوالى بوده است. در این نقطه، در فضایى كه میان چند درخت قرار دارد، مخروبه است و مربع مستطیل كه اطراف آن سنگ هاى سیاه است و مانده دیوارهاى ویران شده. بعضى را گمان آن است كه این ویرانه همان مسجد شمس است، لیكن به گمان این بنده، چنانكه آثار نشان مى دهد این ویرانه «اطُم» بوده است و اطم خانه كوچكى است كه از سنگ هاى سیاه مى ساختند و چون چند خانه با هم یكجا و در حصارى محدود باشد آن را حصن (قلعه) گویند. شمار این اُطم ها در مدینه بیش از صد بوده است كه با گسترش شهر در طول تاریخ، همگى از میان رفته است. در فاصله دویست متر از شرق این ویرانه دیوارى است كه روى آن «مسجد شمس» نوشته است و گمان دارم مسجد شمس همانجا بوده است. اما چرا مسجد را «مسجد شمس» گویند، بر طبق آنچه شیعیان معتقدند و حدیث هایى هم از جز شیعه درباره آن آمده، خلاصه آن این است كه: سر رسول خدا(صلى الله علیه وآله) در دامن على(علیه السلام)بود و به خواب رفت تا آفتاب پنهان شد. چون رسول از خواب بیدار شد وقت نماز عصر گذشته بود. رسول گفت: «پروردگارا! او (على) در طاعت تو و پیمبر تو بوده است، پس آفتاب را بر او برگردان.» آفتاب برگشت تا على(علیه السلام) نماز عصر خواند.
اما مؤلف كتاب تاریخ معالم المدینه مى نویسد: آن را مسجد شمس گویند چون بر تلّى بوده است و آفتاب به هنگام دمیدن بر آن مى تافته است.